حضور هيچ کس در زندگي ما اتفاقي نيست ، خداوند در هر حضوري رازي را براي کمال ما پنهان کرده است ، خوشا به حال ما اگر آن راز را در يابيم!!!!
در خيال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هيچ صداي خمپاره اي نبود. نخلستان هايش صداي چرخ هاي تانک را تا آن روز نشنيده بود، تا شهريور ماه 59 که خرمشهر...
سلام بالاخره اسم وبلاگتا رادست زدم
داستانت جالب بود ماهم بايد خر پاهاي بينمون را محكم كنيم مثل پاي خر
به يكي ميگن با پل جمله بساز ميگه چطوري تپل
هه هه
حتما!
خيلي جالب بود